بازهم سورپرایز شدم .
هر وقت که ال اس دی چسبوندم سورپزایز شدم چون سفر از جائی آغاز میشه که میفهمی سفرت آغاز شده بود و تو اطلاع نداشتی و فکر میکردی اثر نکرده!
یه جوینت مستر کوش رول کردم و کشیدم . فرشته ال اس دی بر روی پشت من جاشو محکم تر کرد و تسخیرم کرد . تصمیم داشتم تو این تربپ روی مسائلی که باهاشون مشکل دارم و میخوام درستشون کنم تمرکز کنم تا چرایی مسائل رو بتونم درک و حل و فصل کنم.
اولین درسی که تو این تریپ گرفتم این بود که تو هر دشواری و سختی که تحمل کنیم یه خوشی بعدش در انتظارمونه پس سعی کنیم خسته نشیم و دست از رسیدن به هدفمون نکشیم.
کلماتی که تو ذهنم نقش میبست هرکدومش دارای احساس و حس تاثیرگذار بودن و اینجا بود به این نتیجه رسیدم کلمات توصیفاتی نیست که فقط ساختگی باشه و از دل اون حس هستش.
به عواطف جنس مخالف و مونث بسیار نزدیک بودم کاملا درک میکردم اونها به مسائل به چه شکلی نگاه میکنن و تصمیم گیریهاشون به چه شکلیه! اونها به عمق کلمات خیلی اهمیت میدن و زندگی رو میشه گفت سخت تر از ماها در حال تجربه هستن و از طرفی زمان براشون ممکن کندتر بگذره.
هر موضوع پیچیده ای که بر ذهنم نقش میبست بعدها یک جواب خیلی ساده توش نهفته بود یه جوابی که به دلایل سیاسی پیچیده شده بود .
در ساعت دوم تریپم که اوج تریپم بود با آهنگ chakra از وینی ویچی یه حال و هوای دیگه به خودش گرفت . این آهنگ شاید بتونم بگم برام دو ساعت تجربه شد و اما همراه با لذت غیرقابل توصیف! برخلاف تریپ های قبلیم که از کش اومدن زمان گاها ناراحت میشدم تو این تریپم یجورایی لذت میبردم که زمان رو کنترل میکردم . همه چیز خوب پیش میرفت که در اواسط آهنگ احساس حمله ور شدن کسی رو تجربه کردم .
در نظر بگیرید تو یک اتاق تاریک بدون چراغ با صدای آهنگ بلند دچار این حس بشید که بسیار باعث ترسم شد اما خودم رو نباختم . انقدر تو آهنگ غرق شده بودم که از ترسیدن ترسی نداشتم. نمیدونم چرا حمله و فرد حمله کننده رو عزرائیل فرض کردم با اینکه فرد مذهبی نیستم اما تو اون لحظه مرگ رو به چشم دیدم و عزرائیلی که به طرز فجیعی به وقتش جان مارا میگیرد.
امیدوارم از تریپ ریپورت متفاوت بنده متعجب نشید و چون از طرفی تازه از تریپ برگشتم امیدوارم در رسوندن مطلبم موفق بوده باشم.
خوشحال میشم از دوستان نظراتشون رو کامنت کنن و همچنین اگر تجربه ای در خصوص فرشته مرگ داشتن نظرشون رو به اشتراک بگذارند.
هر وقت که ال اس دی چسبوندم سورپزایز شدم چون سفر از جائی آغاز میشه که میفهمی سفرت آغاز شده بود و تو اطلاع نداشتی و فکر میکردی اثر نکرده!
یه جوینت مستر کوش رول کردم و کشیدم . فرشته ال اس دی بر روی پشت من جاشو محکم تر کرد و تسخیرم کرد . تصمیم داشتم تو این تربپ روی مسائلی که باهاشون مشکل دارم و میخوام درستشون کنم تمرکز کنم تا چرایی مسائل رو بتونم درک و حل و فصل کنم.
اولین درسی که تو این تریپ گرفتم این بود که تو هر دشواری و سختی که تحمل کنیم یه خوشی بعدش در انتظارمونه پس سعی کنیم خسته نشیم و دست از رسیدن به هدفمون نکشیم.
کلماتی که تو ذهنم نقش میبست هرکدومش دارای احساس و حس تاثیرگذار بودن و اینجا بود به این نتیجه رسیدم کلمات توصیفاتی نیست که فقط ساختگی باشه و از دل اون حس هستش.
به عواطف جنس مخالف و مونث بسیار نزدیک بودم کاملا درک میکردم اونها به مسائل به چه شکلی نگاه میکنن و تصمیم گیریهاشون به چه شکلیه! اونها به عمق کلمات خیلی اهمیت میدن و زندگی رو میشه گفت سخت تر از ماها در حال تجربه هستن و از طرفی زمان براشون ممکن کندتر بگذره.
هر موضوع پیچیده ای که بر ذهنم نقش میبست بعدها یک جواب خیلی ساده توش نهفته بود یه جوابی که به دلایل سیاسی پیچیده شده بود .
در ساعت دوم تریپم که اوج تریپم بود با آهنگ chakra از وینی ویچی یه حال و هوای دیگه به خودش گرفت . این آهنگ شاید بتونم بگم برام دو ساعت تجربه شد و اما همراه با لذت غیرقابل توصیف! برخلاف تریپ های قبلیم که از کش اومدن زمان گاها ناراحت میشدم تو این تریپم یجورایی لذت میبردم که زمان رو کنترل میکردم . همه چیز خوب پیش میرفت که در اواسط آهنگ احساس حمله ور شدن کسی رو تجربه کردم .
در نظر بگیرید تو یک اتاق تاریک بدون چراغ با صدای آهنگ بلند دچار این حس بشید که بسیار باعث ترسم شد اما خودم رو نباختم . انقدر تو آهنگ غرق شده بودم که از ترسیدن ترسی نداشتم. نمیدونم چرا حمله و فرد حمله کننده رو عزرائیل فرض کردم با اینکه فرد مذهبی نیستم اما تو اون لحظه مرگ رو به چشم دیدم و عزرائیلی که به طرز فجیعی به وقتش جان مارا میگیرد.
امیدوارم از تریپ ریپورت متفاوت بنده متعجب نشید و چون از طرفی تازه از تریپ برگشتم امیدوارم در رسوندن مطلبم موفق بوده باشم.
خوشحال میشم از دوستان نظراتشون رو کامنت کنن و همچنین اگر تجربه ای در خصوص فرشته مرگ داشتن نظرشون رو به اشتراک بگذارند.
Comment